پاییز دو سال قبل فرصتی برای من و هسمرم پیش اومد که برای یه برنامه کاری به اوکراین سفر کنیم. خیلی وقت بود که آرزو داشتیم به یکی از کشورهای روسیه یا اوکراین سفر کنیم که این بار چرخ روزگار بر وفق مراد چرخیده بود. طبق برنامه باید صبح جمعه در Lviv که شهری در غرب اوکراین هست و بعدا ازش بیشتر خواهم نوشت حاضر میشدیم. اون موقع پرواز مستقیم رفت و برگشت شرکت هواپیمایی اوکراینی UM فقط روزهای جمعه از تهران به پایتخت اوکراین Kiev و با قیمت باورنکردنی 500 هزار تومان به ازای هر نفر بود. با توجه به اینکه با این پرواز عملا برنامه کاری روز جمعه رو از دست میدادیم ترجیح دادیم یک روز قبل یعنی پنجشنبه از گزینه هواپیمایی ترکیه برای سفر استفاده کنیم. بلیط این شرکت یک میلیون و یکصد هزار تومان قیمت داشت و مجبور شدیم برای هر نفر ششصد هزار تومان هزینه اضافی رو متحمل شویم. حدود دو ماه قبل از طریق یکی از آژانسهای مسافرتی درخواست ویزا کرده بودیم که برای هر نفر حدود 180 دلار آب خورد. ضمنا بلیط رفت و برگشت داخلی از Kiev به Lviv رو هم از طریق همون آژانس خریداری کرده بودیم.
پرواز راحت Turkish Airlines مطابق معمول از طریق استانبول بود و در فرصت کوتاهی که داشتیم به گشت سالن ترانزیت اکتفا کردیم. البته با توجه به اینکه هر روز دو پرواز از استانبول به کیف وجود داشت پرواز برگشت رو طوری برنامه ریزی کرده بودیم که حدود 14 ساعت توقف داشته باشیم و بتونیم از جاذبه های اصلی توریستی استانبول، هر چند کوتاه دیدن کنیم.
یه نهار دلچسب تو هواپیمای مسیر استانبول-کیف منتظرمون بود. توی مجلات داخل هواپیما، کلی از آشپزهاشون تعریف کرده بودند و اینکه دومین غذای برتر پروازهای اروپایی رو سرو میکنند. البته محبوبیت شون هم الکی نبود و یه مطلبی بعدا خوندم که یه رستوران تو هنگ کنگ غذاهای ترکیش ایرلاین رو بطور رسمی عرضه میکنه.
هواپیمای مملو از مسافر حدود ساعت 13 به فرودگاه کیف رسید. از اینکه همه با عجله ای باور نکردنی به سمت گیتهای ورودی میدویدند تعجب کردیم. اما با دیدن صف طویلی که در گیتها وجود داشت متوجه شدم که اکثر مسافرین، کارکشته این فرودگاه هستند. چند گیت شلوغ و چند مامور بد اخلاق که هیچ چیزی از انگلیسی نمیدونستند به پیشواز این همه مسافر آمده بودند. قانون ویزای اوکراین طوری است که شما حتما باید ووچر هتل محل اقامت را که به مهر و امضای متصدی آن رسیده باشد در هنگام ورود به خاک این کشور ارائه دهید. حتی تیم ورزشی ترکیه که همسفر ما بود مشغول ارائه مدارک اثبات کننده محل اقامت در خاک اوکراین بود. نوبت به ما که رسید، خانم مصتدی گیت به زبان اوکراینی سوالی پرسید و چون موفق به جواب دادن نشدیم با تلفن یکی از همکاران پشت صحنه رو دعوت کرد! دلشوره ما شروع شده بود. این همکار محترم با گرفتن پاسپورتها راهی همان پشت صحنه شد. بعد از ده دقیقه که همه مسافرین بدرقه شدند پاسپورتهامون رو گرفتیم و با زدن مهر ورود نفس راحتی (البته بطور موقت) کشیدیم. همین که گیت رو که رد کردیم متوجه شدیم به دلیل تاخیری که در ثبت مهر ورود داشتیم سایر مسافرین مربوط به پرواز استانبول چمدان هاشون رو تحویل گرفته و فرودگاه رو ترک کرده اند. سالن کاملا خلوت شده بود، دلمون ریخت، تازه باید دنبال چمدانهامون هم بگردیم! با مشقت فراوان و در کشوری که هیچ کس زبان بیگانه (انگلیسی!) بلد نیست اتاق نگهداری موقت چمدانها رو با دو مامور خیلی محترم(!!) پیدا کردیم. وقتی ساکها رو از یکی از این آقایان درخواست کردیم با اشارت چشمی به همکارش درخواست 50 دلار ناقابل کرد. مو در بدنمون سیخ شد. عجب ورود با شکوهی!! باید شمه ای از ایرانی جماعت رو نشان میدادیم. همسرم با اعتماد به نفس کامل گفت: No Dollar, we have only Iranian money و بارها این جمله رو با هر لهجه ای براشون تکرار کرد، تا اینکه یارو تسلیم اراده آهنین ما شد و چمدانها رو تحویل داد!!
با کلی بد و بیراه از سالن ورودی خارج شدیم. تازه چند ماه به آغاز جام ملتهای اروپا مانده بود و کلی تدارک در همه جای فرودگاه برای این کار صورت گرفته بود. با خودمون گفتیم، آیا مهمان نوازی اوکراینی ها اینطوری خواهد بود؟!
سه ساعت بغد پرواز داخلی در مسیر کیف-لویف داشتیم و با اعصاب داغون منتظر نشستیم. تو این فرصت یه سیم کارت خریدیم و گشتی در فرودگاه زدیم. سالن ورودی فرودگاه کوچکتر از مهرآباد بود و چیز خاصی برای تماشا نداشت. برای سوار شدن به هواپیما یه خروجی پروازهای داخلی رفتیم. سالن جمع و جور و تمیزی بود که پس از عبور از گیتهای امنیتی خیلی سخت گیر به اونجا میرسیدید. قبل از سوار شدن به هواپیما ترس عجیبی داشتیم و خودمون رو آماده کرده بودیم تا مهمان بدترین توپولوف باشیم. ولی با یه هواپیمای خیلی تمیز ساخت برزیل مواجه شدیم. پرواز خوب بود و فقط با آب پذیرایی شدیم.
یه فرودگاه کوچیک و با صفا که شبیه کافه های سر راهی بود انتظار ما رو میکشید. سو سوی چراغهای داخلش، تو هوای گرگ و میش و نسبتا سرد گرمای خاصی رو انتقال میداد. خبری از تسمه نقاله برای تحویل بارها نبود و چمدانها با یه ماشین از هواپیما تا جلوی پای مسافرین حمل میشد. یه تاکسی کرایه کردیم و اسم هتل Opera رو که با ایمیل رزرو کرده بودیم به راننده دادیم. راننده خیلی تلاش میکرد که به ما بفهمونه که هتل در مرکز شهر واقع شده و از بهترین هاست. حدود 15 دقیقه تا مرکز شهر با همراهی موسیقی روسی رانندگی کرد. هوا تاریک شده بود و از شیشه های دودی تاکسی بنز همه جا تاریک تر دیده میشد. به دلیل تغییراتی که برای جام ملتهای اروپا تو سنگفرش ها در حال ایجاد بود، چند صد متری رو تا هتل روی مسیر خاکی با چمدونها طی کردیم. هتل اپرا یه هتل نسبتا کوچیک، شیک و در عین حال تازه ساخت بود که دقیقا کنار اپرای شهر قرار داشت. مسئول پذیرش یه پسر خوش برخورد و کاملا مسلط به انگلیسی بود که در چند دقیقه کلید اتاق رو تحویل داد. از شوق دیدن شهر، سریع چمدونها رو انداختیم اتاق و زدیم بیرون. تازه قسمت خوش سفر شروع میشد، Lviv کوچولوی دلفریب.
ادامه دارد ...
غذای مدیترانه ای در پرواز هواپیمایی ترکیه
مقدمات میزبانی جام ملتهای اروپا در همه جا دیده میشد
لوگوی سایت معتبر Tripadvisor در ورودی هتل Opera
نگاهی از پنجره هتل به بیرون، سمت راست ساختمان اپرا و وسط عکس بازسازی سنگفرشها
فضای داخلی طبقات هتل ما در Lviv
تابلوی راهنمای مناطق توریستی شهر
در اولین شب اقامت در Lviv با نورپردازی های زیبایی برخورد کردیم
با وقفه ای که مکررا در به روزرسانی وبلاگ دچار شده ام، دوست دارم عقده گشایی کنم و بیشتر بنویسم. اما چه کنم که حتی مجال کوتاه نوشتن را هم ندارم. آرزو دارم دوباره سفر کنم و دوباره انرژی بگیرم. دوباره بنویسم و از لذت بردن دیگران لذت ببرم.
قبلا از پاریس دوست داشتنی و شلوغ نوشته ام. اینکه زیباست و دلفریب. تعدادی عکس از سفری که در چنین روزهایی به این شهر داشتم را منتشر میکنم. امیدوارم عذر غیبت را پذیرا باشید.
همچنان ایفل و عکسهای دلفریبش
رود سن از روی برج ایفل
در اکثر پارک های پاریس، صندلی هایی بدون قید و بند برای گذران اوقات مردم وجود دارد
پانتئون پاریس مدفن نام های بسیاری مثل ویکتور هوگوست
پنجره های مشهور کلیسای نتردام را در خیلی از عکسهای جهانگردان میتوان دید
Kilometer zero یا کیلومتر صفر، نقطه ای در مقابل کلیسای نتردام که فاصله تمامی شهرهای فرانسه نسبت به پاریس از آن سنجیده میشود
شب + رود سن، زیبای زیبا
شبها خیابانهای اطراف ایفل ارکستری برپا بود برای خودش!
... و روزها صحنه مد!
از این پنجره، فقط نگاهی به مدفن ناپلئون انداختیم تا 17 یورو save کنیم
پارک نزدیک موزه لوور
همان پارک
تابلوی خیابان مشهور شانزه لیزه که حتی ماکت آن را میتوان به عنوان سوغاتی خریداری کرد!
مبدا تولید هر میوه را در تابلوهای اکثر میوه فروشی های اروپا میتوان دید
داخل یکی از فروشگاه های خیابان شانزه لیزه
یکی دیگر از فروشگاه های این خیابان نامی
دفتر تویوتا در شانزه لیزه
طبقه دوم تویوتا
بلوار عریض شانزه لیزه
و دفتر ایران ایر در همان بلوار
آسیاب سرخ مشهور "مولن روژ"
اپرای پاریس در یک روز کاملا ابری و تاریک پاییزی